محل تبلیغات شما



 

تادر کنارهم  هستید قدر هم را بدانید و الامرگ و قضا شما را پشیمان خواهد کرد و این پشیمانی بیهوده خواهد بود

بیا تا قدر یکــــدیگر بدانیم

که تا ناگه ز یکدیگر نمانیم

یکی از موضوعهایی که خیلی کم دیده می شود،این است که انسانها در زندگی قدر یکدیگر را یا نمی داند و یا خیلی کم،مثلاً:برادر قدر برادر را نمی داند،آنکه برادر ندارد آرزوی برادر دارد،و خواهر و برادر ها نیز چنین،زن و شوهر ها نیز چنین اند،بعضیها تا چند روز عشق و شور جوانی،و غریزه ها فروکش کرد دیگر محبتها کم کم جای خود را به توقعات بیجا و تجملات و غیره تبدیل می شود،زن و شوهر هردو و یا یکی تغییر می کند. ناگهان بانگی برامد آن یکی بانگ فراق موقت و یا دیار آخرت را درپیش گرفت،اشک


اَلّهُمَّ صل علی محمدواله خدایا برمحمدوآل او رحمت فرست(1) وسَدِّدنی لِاَن اُعارضَ مَنْ غَشَنی بِالنُّصح ومرا موفق نماتانسبت به کسیکه به من خیانت نموده خیرخواهی کنم(2)وَاَجْزِیَ مَنْ حَجَرَنی بِالبِرِّ ومرا موفق نماتانسبت به کسی که مرا ترک گفته (ومحروم ساخته ومی سازد)احسان ونیکی نمایم(3)واُثِیبُ مَنْ حَرَمنی بِالبَذْلِ ومراموفق ساز تانسبت به کسی که مرا از حقم محروم ساخته بذل و بخشش روادارم(4)واُکافی من قَطَعَنی بِالصِّلَة مراموفق کن تانسبت به بستگانی بی اعتناوبی خبر ازحالم پیوندبرقرارکرده وبه آنها رسیدگی کنم(5)واُخافَ مَن اِغتابَنی اِلی حُسنِ الذِّکر مرا موفق گردان تا نسبت به آنا که درغیاب من بدگوئی کرده انددرغیابشان مدح وثناگویم

متأسفانه در جامعه از اداری و غیر اداری بازاری و فرهنگی و غیر فرهنگی،شهری وغیر شهری بااندک تفاوتی اغلب کج اندیشیم، خود ما به وظیفه الهی و انسانی مان عمل نمی کنیم آن وقت خیال می کنیم،همکار،معلم،محصل،معلم،متعلم،مغازهدار،مشتری ،همسایه،برادر،خواهر،همه بدند. با رعایت جوانب عقلایی باعینک خوش بینی اصلاً به جامعه و افراد آن نگاه  نمی کنیم،این تفکرخود بی اعتمادی را رشد میدهد، باتوکل زانوی اشتر ببند.

مثلاً: بعضی از مدیران و کار فرمای یک شرکت به زیر دستانش بادید منفی نگاه می کند،و دانش آموزی تکلیف هایش را انجام داده ولی آن گونه که باید باشد نبوده،فقط بلدیم اورا بدون تأمل توبیخ کنیم، برادر به برادرش دلجویی و سلام نکرد، دیدی او چنین و چنان است،اعضای خانواده هم چنین  

زیرا درک متقابلی میان شان نیست،انتقاد روی انتقاد کج اندیشی روی کج اندیشی در نتیجه طرف هم از راه رفته اگر صبرش کم باشد پشیمان . خلاصه کنم: اعتماد ودرک متقابل اگر از جامعه کوچک تابزرگ رفت، دیگر همۀ منفیها،جای مثبت نگری هارا بااثرات منفی اش خواهد گرفت، دروغ جای صداقت،نفرین جای دعای خیر و قطع رابطه جای رابطه ها را خواهد گرفت، شما خود این چنین صفحه بشمار تا ورق ها تبدیل به کتابها خواهد شد. پس صدبار بدی کردیم و دیدیم ثمرش را نیکی چه بدی داشت که یک بار نکردی لذا یک مثال برای نمونه (که مشت نمونۀ خروار است)شاید دیده باشید یا شنیده و خوانده باشید که بعضی مدیران و کار فرما ها در شرکت و یا موسسه موفق و نمونه می شوند و زیر دستان او از آنها راضی و با جدیت و کوشایی بیشتر و بهتر رو به جلو و درخت امید در باغ دل همه از مدیر تا زیر مجموعه همه کاشته شده و می شود، عکس آن نفرین و کج اندیشی . راه پیدا می کند. درخت قطع رحیم و این گونه کاشته می شود


باران رحمت الهی در سایه مادر

خداوندا سپاس ترا که گونه های سرخ خورشید سال 1395 را در حالی  که غروب می کرد چه زیبا جلوه دادی به من، تِک تِک ساعت هم صدا شده بود با صدای ریزش باران،صدای تولد یک مادری خیلی خیلی خوب میاد،او مادر امام حسن و حسین است،آی مردا،آی جوانا آی بچه ها این را به فال نیک می گیریم، فردا از این ابر های بهاری باران های خوب در راه است تَرَنُّم اش دل نواز است،و بوی خوش هنگام بارش باران غنیمت است،چه بوی خوش هنگام بارش باران می آید،زیر چترهای که مانع بوی خوش باریدن چشمان مادر باشد پناه مبرحرف‌ها دارد چشمان مادر.

قطره قطره  نگاه های مادر بهشت  خشک سالیهاست !

مادر، ای مادر،کاش فقط امروز نگاهت را داشتم، خدایا کاش فقط یک بار دیگر بوسیدن دستان مادر روزیم بود، در دامان آن نعمت خواب بودم اینک چشم گشودم دیگر آن نعمت از برم رفته،خداوند چه خوابی بود که حسرت آن تا همیشه باقی میماند.

مادر هرشب تو خواب بایاد تو خواب نما می شوم سقف اتاقم چکه میکند، امروز هرکه رادیدم شمع روشن به دست همه در تکاپوی شاخه گلی برای مادر ،دلم آتش گرفت ودوباره جای خالیت را حس کردم مادر،مادر. من دربهشت زیر پایت درخواب ناز بودم ،دیدم خار ها را از سر راه من برداشتی ولی به خاطر من آرزوهایت را،زیر پا نمودی و  از آن گذشتی ،شیر وشیرۀ جانت را دادی مادر پس نگرفتی.

اما من چه کردم،خسیس و لئم شدم ؟ در رفاقت باتو  مادرم ولی من هرچه را با سرمایۀ مادرم خریدم داشته و دارم مادرم.

داستانی را در مورد مادری از زبان مادرمرحومم نقل کنم. در سال هایی که در شهر مقدس قم مردم برای پخت و پز از چراغ نفتی استفاده می کردند.

یک مادری در زیر زمین خانه ومنزلی تنها زندگی می کرد، وفرزندان و عروس ها در جای دیگری زندگی می کردند،و خیلی کم به دیدار آن مادر می آمدند. القصه از شکسته شدن شاخ وبرگ و قد وقامت (خمیدۀ)آن مادرمعلوم بود که شکستن شاخ وبرگ و خمیدن قامت او ناشی از این بوده که زمانی دارای ثمر و میوۀ فراوان بوده اینک که پیر شده، او با این وضعیت دست و پنجه نرم می کند. زمستان بود چراغ نفتی که برای کرمایش و تهیه غذا استفاده می شد. پیره زن قصۀ ما با چراغ نفتی دامن پیراهنش آتش می گیرد،باسختی خودرا از پله های زیر زمین بالا آمده،تا فردی را به فریاد خود بخواهد،مادرم(ناقل داستان) که تازه انوایی سنگگ که تقریباً مقابل آن زیر زمین بوده از نان وایی نان (برای خود ماوآن پیر زن )گرفته و بیرون می آید،متوجه می شود که لباسهای پیرزن آتش گرفته است،سریع به سراغ آن پیر زن با کمک زنهای دیگر می روند و دامن و پشت پیراهن او که آتش گرفته بود را خاموش می کنند.

مادر پیر که تا دیروز برای فرزند در آش پزخانه نگران غذا تهیه کردن برای کودکانش بود، اینک باز در آش پزخانه نگران آتش گرفتن دامن



خداوند کریم درسخنانش توسط قرآن به بندگانش چه می فرماید؟

نماز

پروردگارعالم از بنده گانش می خواهدبنده ام بامن ارتباط برقرار کن،راه و وسیلۀ برقراری ارتباط اش را نشان می دهد،دیده وشنیده ایدکه ما انسانهاکسی راکه دوست داشته وداریم ،بااینکه گاه ازما سر می زندولی باز برای تأکیدبشتر از ایشان می خواهیم که ازما سر بزندوبه دیدن ما بیاید.

اگر دوستی از ما مدتی دور بوده و پیغام می کنیم که ازما سر بزندوبه او ابراز می کنیم که دل ما تنگ شده آدرس ما ومحل کار ما فلان جا است،کاری داشتی أمر بفرمائیدمن کاری از دستم بربیاد برایت انجام اش می دهم .

لذا دوست حقیقی و واقعی ما پر وردگار عالم بندگان اش را خیلی خیلی دوست دارد به حدی که نمی شود اورا وصف کردمی فرماید آی کسیکه تورا از آن جهت که دوستت داشته و دارم وخلق نمودم ،نماز را برپا دار واین گونه مرا ملاقات وبامن سخن بگو.{ اَقِمِ الصلاةَ لِذِکری }.که وسیله وجادۀ ارتباطی خود را چنین معرفی می کندکه

إنِّی أنَاللهُ لاإلهَ إلَّا أنَافَاعبُدُنِی وَأقِمی الصَّلاةَ لِذِکری سوره طه آیه 14

ترجه :مَنم من،خدایی که جز من خدایی نیست ، پس مرا پرستش کن وبه یاد من نماز برپا دار.

 راه سخن وتکلم خود را نشان می دهد،و دلیل آن رافرموده أَقِمِ الصلاةَ لِذِکری

حتی توسط رسولان خودش (مخصوصاًپیغمبر خاتم حضرت محمد مصطفی)بانوازش خاصی می فرماید آی بندۀ من این گونه واز این طریق مرا صدا بزن ، وخواسته ودعائی نمودی این گونه دعا کن. که بعضاًدر سورۀ حمدآمده است.

خداوند توسط قرآن کریم مطابق ودرخور، هر عصری باالفاظ زیبادر تکلم وسخن شیرین وبنده نوازش،بلکه به صورت یک دوست خوب کنار بنده اش حاضرشده وپای صحبت بنده اش می نشیندودرد دل بنده اش را گوش می دهد .

رفیق من چرا دلگیر و توخود فرو رفته ای ، هم کلام نداری ، گرفتاری ،ومشکلی داری،گره توکارت خورده؟من را داری چه غم داری !         

آن دوست عزیز هنگام قرآن خواندن شروع به سخن نموده : پس با توفیق به عبادت و قرآن خواندن خداوند در این هنگام هم دست نوازش بر سر وصورت کشیده و با رضایت از بنده اش خواهد فرمود که خوب رفیق ودوست انتخاب نموده ای!

بعضی گفته اند معنای این آیه این است که هر زمان یادت آمد که نمازی برگردنت است چه در وقت وچه در خارج وقت ، نماز را به جای آر از کتاب مجمع البیان.

بهر صورت یکی از راه های آرامش پیدا کردن یاد آوری و وصل خود به خاطره های خوش ، ودوستان خوب ، وبرقراری ارتباط وتکلم با کسی است که او را دوست داری واو هم ترا دوست داردو عشق می ورزد،و مهم تر اینکه شایستگی این را دارد که ترا از راه دوستی ومحبت آرام کند.

منتهی با هر دوستی درد دل کردن ممکن است یک روزی منَّت و یا بلکه بالا تر حتی رسوایی و آشکار شدن آن درد دل ها را در پی داشته باشد و ما را بی آبرو و بدنام سازد.

پس درد دل با هر دوستی نشاید واتمئنان وایمان پایدار را در پی نخواهد داشت،اگر محبتی نموده و کمکی مالی ومعنوی به ما نموده آنرا پس خواهد گرفت ، و در مواردی ممکن است ما را در میان مردم شرمنده ، و فاش کردن آن کمک ها و اسرار را در پی داشته باشد.

پس در میان دوستها درجه بندی وجود دارد، رفیق ومُحِب ومجیب و دوست خاطر جمع و صددر صد غیر از خدای متعال کسی نیست، چناچه در دعای کمیل و امثال آن می خوانیم،مخصوصاً در بعضی از فرازهایش،مثلاًوَلالِقَبائِحی ساتِراً،وَلالِشئٍ مِن عَمَلی القبیح بیالحَسنِ مُبَدِّلاًغَیرک،کَمن قَبیحٍ سَترتَه،الخ.

ودعا های دیگر که می رساندخداوند نعمت های گوناگون را بدون منت در اختیار ما گذاشته ، که وارد آن نمی شوم.

 و غیر از خدای ستار العیوب و قاضی الحاجات همه اگرروزی از ما دل گیر شوند و با ما میانه اش خراب شود پردۀ مارا نزد دیگران خواهددرید، و ما را بی آبرو خواهند کرد! ولی تنها دوستی که همه تجرجه نموده اند که آن دوست خیلی از مواقع ومواردی بوده است که ما به آن دوست پشت نموده ایم و اورا فراموش نموده ایم ولی آن دوست همیشته به یاد ما بوده ونعمت ها ودوستی هایش را از ما لحظه ای قطع نکرده ونمی کند، چه رسد به اینکه مارا رسوا وبی آبرو سازد.



[1]  سوره طه  آیه 14


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها