محل تبلیغات شما

باران رحمت الهی در سایه مادر

خداوندا سپاس ترا که گونه های سرخ خورشید سال 1395 را در حالی  که غروب می کرد چه زیبا جلوه دادی به من، تِک تِک ساعت هم صدا شده بود با صدای ریزش باران،صدای تولد یک مادری خیلی خیلی خوب میاد،او مادر امام حسن و حسین است،آی مردا،آی جوانا آی بچه ها این را به فال نیک می گیریم، فردا از این ابر های بهاری باران های خوب در راه است تَرَنُّم اش دل نواز است،و بوی خوش هنگام بارش باران غنیمت است،چه بوی خوش هنگام بارش باران می آید،زیر چترهای که مانع بوی خوش باریدن چشمان مادر باشد پناه مبرحرف‌ها دارد چشمان مادر.

قطره قطره  نگاه های مادر بهشت  خشک سالیهاست !

مادر، ای مادر،کاش فقط امروز نگاهت را داشتم، خدایا کاش فقط یک بار دیگر بوسیدن دستان مادر روزیم بود، در دامان آن نعمت خواب بودم اینک چشم گشودم دیگر آن نعمت از برم رفته،خداوند چه خوابی بود که حسرت آن تا همیشه باقی میماند.

مادر هرشب تو خواب بایاد تو خواب نما می شوم سقف اتاقم چکه میکند، امروز هرکه رادیدم شمع روشن به دست همه در تکاپوی شاخه گلی برای مادر ،دلم آتش گرفت ودوباره جای خالیت را حس کردم مادر،مادر. من دربهشت زیر پایت درخواب ناز بودم ،دیدم خار ها را از سر راه من برداشتی ولی به خاطر من آرزوهایت را،زیر پا نمودی و  از آن گذشتی ،شیر وشیرۀ جانت را دادی مادر پس نگرفتی.

اما من چه کردم،خسیس و لئم شدم ؟ در رفاقت باتو  مادرم ولی من هرچه را با سرمایۀ مادرم خریدم داشته و دارم مادرم.

داستانی را در مورد مادری از زبان مادرمرحومم نقل کنم. در سال هایی که در شهر مقدس قم مردم برای پخت و پز از چراغ نفتی استفاده می کردند.

یک مادری در زیر زمین خانه ومنزلی تنها زندگی می کرد، وفرزندان و عروس ها در جای دیگری زندگی می کردند،و خیلی کم به دیدار آن مادر می آمدند. القصه از شکسته شدن شاخ وبرگ و قد وقامت (خمیدۀ)آن مادرمعلوم بود که شکستن شاخ وبرگ و خمیدن قامت او ناشی از این بوده که زمانی دارای ثمر و میوۀ فراوان بوده اینک که پیر شده، او با این وضعیت دست و پنجه نرم می کند. زمستان بود چراغ نفتی که برای کرمایش و تهیه غذا استفاده می شد. پیره زن قصۀ ما با چراغ نفتی دامن پیراهنش آتش می گیرد،باسختی خودرا از پله های زیر زمین بالا آمده،تا فردی را به فریاد خود بخواهد،مادرم(ناقل داستان) که تازه انوایی سنگگ که تقریباً مقابل آن زیر زمین بوده از نان وایی نان (برای خود ماوآن پیر زن )گرفته و بیرون می آید،متوجه می شود که لباسهای پیرزن آتش گرفته است،سریع به سراغ آن پیر زن با کمک زنهای دیگر می روند و دامن و پشت پیراهن او که آتش گرفته بود را خاموش می کنند.

مادر پیر که تا دیروز برای فرزند در آش پزخانه نگران غذا تهیه کردن برای کودکانش بود، اینک باز در آش پزخانه نگران آتش گرفتن دامن

قدر هم را بدانید تا پشیمان نشوید

باعمل به دعای مکارم الاخلاق بهترینهاشوید

باران رحمت الهی در سایه مادر

مادر ,باران ,های ,آتش ,پیر ,بوده ,بوی خوش ,چراغ نفتی ,زیر زمین ,استفاده می ,وبرگ و

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

آوای فرشتگان